ده شب

ساخت وبلاگ

کوفه میا حسین جان کوفه وفا ندارد

کوفی بی مروت شرم و حیا ندارد))

گردد به شهر کوفه مسلم فدایت آقا

در کوچه های غربت گِریَم برایت آقا

بنگر شدم خزانی ای روی تو بهشتم

ای کاش از برایت نامه نمی نوشتم

گردیده یبن زهرا در بین خیل أَعدا

از بهر کشتن تو تیغ عدو مهیا

به روی بامِ قصرِ ابن زیاد ملعون

می بینمت که گشتی غرقه به لُجّه ی خون

******************************************

ورود کاروان به کربلا

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

قلب علی و زهرا بر غصه مبتلا شد

چون حاجی محمد وارد به کربلا شد

او آمده که گردد در راه حق فدایی

زنده کند ز خونش  طریقت خدایی

همراه خود در این راه او یاس و لاله دارد

سربازِ شیرخوار و طفل سه ساله دارد

خون حسین بریزد اینجا به روی صحرا

آری رَوَد به نیزه رأسِ عزیز زهرا

اینجا تن وَلیّ حق بی کفن بماند

زهرا در این مصیبت با گریه روضه خواند

************************************

حضرت رقیه (س)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

عمه بیا که بابا مهمانِ من شد امشب

به روی رَحلِ دامان قرآنِ من شد امشب

با گوشِ جان شنیدم آوایِ آهِ زهرا

ویرانه شد چراغان از نور ماهِ زهرا

ای جلوه ی جمال محمدی پدرجان

با سر به دیدنِ من خوش آمدی پدرجان

من که به شهرِ اشک و درد و بلا مقیمم

کیی؟ کرده ای پدرجان در کودکی یتیمم

از داغ تو پدر جان آخر شوم شهیده

رَگهای گردنت را بگو چه کَس بریده

**************************************

طفلان حضرت زینب (س)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

به عزت و شرافت ما نور هر دو عینیم

آلاله های زینب جان بر کفِ حسینیم

رزمنده های راهِ عشقِ ولایت هستیم

از موقع ولادت مَستِ شهادت هستیم

جان می کنیم نثارِ نعم الامیرِ عطشان

جان قابلی ندارد در راه حفظ قرآن

ای یوسف پیمبر هستیِ ما فدایت

 واللهِ پیکر ما خاک است زیرِ پایت

این است حاجت ما با قلب پُر شراره

مست از می تو گردیم با جسم پاره پاره

*****************************

حضرت عبدالله ابن الحسن (ع)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

عبدالهم عموجان روحم هوایی تو

با کام خشک و عطشان هستم فداییِ تو

تا که ز جان شنیدم آوای سوز و آهت

من پر زدم ز خیمه بر بام قتلگاهت

دستم ز دست عمه چون که عمو جدا شد

دیگر دلم ز قید این زندگی رها شد

در پیش فتنه های رَذلانِ کوفه و شام

سَر می دهم عموجان تا زنده گردد اسلام

بنگر عمو ز داغت من اشک دیده دارم

در وادی ولایت دستِ بریده دارم

************************************

حضرت قاسم ابن الحسن (ع)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

من قاسمم عموجان فرزند مجتبایم

در سنِ نوجوانی جانباز کربلایم

گفته برادر تو گَردم تو را فدایی

ای مظهرِ خدایی خورشید کربلایی

در جَنگِ اهلِ فتنه ، ای نور حی سبحان

سینه شکسته گردم در زیر سُمِ اَسبان

گرچه ز شور رزمم دشمن شود زمین گیر

بر پیکرم نشیند تیر و سنان و شمشیر

عشق تو در نهادم ای قبله ی مُرادم

از روی زین فتادم عمو بِرِس به دادم

**********************************

حضرت علی اصغر(ع)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

ای طفل شیرخواره لای لای علی اصغر

حلق تو پاره پاره لای لای علی اصغر

بر حالَت ای ستاره گِریَد دو چشم مهتاب

تیر سه شعبه آمد آخر شدی تو سیراب

ای گل فدای عطرِ قُدسی و جاودانت

پرپر زدی به روی دستانِ باغبانت

آتش زدی ز داغت بر این دلم عزیزم

لبخندِ آخر تو شد قاتلم عزیزم

گریان شدند بر تو اهل حرم به خیمه

آخر تو را بدین حال چه سان بَرم به خیمه؟

********************************

حضرت علی اکبر (ع)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

ای یاس پرپر من علی اکبر من

شِبه پیمبر من علی اکبر من

از داغت ای علی جان گریان دو چشمِ لیلا

از لطفِ تیغ و نیزه گشتی تو اربا اربا

تیر غمت علی جان بر قلب من نشسته

آیینه ی دلم  را سنگ بلا شکسته

کوفی به حال و روز یک پاره تن بخندد

من غرق اشک و آهم لشگر به من بخندد

قبل از بهشتِ گودال از من بَقا گرفتند

  با کُشتَنَت علی جان ، جانِ مرا گرفتند

************************************

حضرت عباس (ع)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

جان تو ای علمدار در راه دین فدا شد

غرقه به خون شدی و دست از تنت جدا شد

با چشم تیر خورده دادی ز جان سلامم

ای خفته در یَمِ خون سقای تشنه کامم

زینب میان خیمه آه از غمت کشیده

چشمت ز تیر دشمن چون مشک تو دریده

جا دارد أَر گریبان گردد زماتمت چاک

افتاده ای ز مرکب بی دست بر روی خاک

با پهلوی شکسته با قد و قامت خم

 زهرا به دیدن تو آمد ز عرش اعظم

*****************************

شب عاشورا

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

تا به سحر بگریند زهرا و آل حیدر

آمد شب وداعِ یک خواهر و برادر

هستند این دو محزون بر یکدگر چو مجنون

فردا شود یکی شان غرقه به لُجّه ی خون

امشب وجود خواهر پر شور و سوز و آوا

فردا سر برادر بر نیزه های أعدا

امشب حزینه خواهر غرق شکوه و اِجلال

  فردا تنِ برادر بی سر به خاک گودال

امشب گل رباب است در بین گاهواره

فردا خورد سه شعبه بر حلق شیرخواره

*****************************

روز عاشورا

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

روز دهم ز ماه اشک و عزا رسیده

امروز عزیز زهرا گردد سرش بریده

امروز از آسمان ها بانگ عزا بیاید

آوای جانگداز واغربتا بیاید

احمد ز آسمانها گیرد سراغ فرزند

زهرا زند به گودال بر سر ز داغ فرزند

ای بی حیا ، حیا کن از ذات حی داور

بس کن دگر حرامی خَنجر مزن به حَنجر

 گر می بُری سَرش را از جور و ظلم و کینه

با چکمه ات تو دیگر ضربه نزن به سینه

*************************************

روز عاشورا – وداع

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

روی به سوی میدان آهسته تر حسین جان

زینب بُوَد پریشان آهسته تر حسین جان

ای در میانِ گودال خَدّالتَریبِ زینب

شَیبُ الخضیبِ زینب یار غریبِ زینب

بعد از تو پیکر ما گردد کبود و نیلی

دشمن ز ما کِشَد ناز با ضربه های سیلی

صبری کن ای برادر ای جان فدای رویت

تا که زنم در این دَم گلبوسه بر گلویت

برو عزیز زهرا ای قبله گاهِ آمال

قرار بعدیِ ما فردا میان گودال

*********************************

قتلگاه امام حسین (ع)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

ای زاده ی پیمبر آیا تویی حسینم

ای پاره پاره پیکر آیا تویی حسینم

گشتم کنار جسمت در قتلگه زمین گیر

شد پیکرت کفن پوش از سنگ و تیر و شمشیر

شنیده ام به گودال بس پرده ها دریدند

سر تو را حسین جان ز پشت سر بُریدند

 جسم تو زیر نورِ خورشیدِ داغ و سوزان

جسم من و سه ساله نیلی ز جورِ عدوان

بر خیز و کن نظاره ای دلبر یگانه

از تو جدا نمودند ما را به تازیانه

***********************************

شام غریبان

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

از خیمه ها حسین جان آتش زند زبانه

از ما عدو کِشَد ناز با ضرب تازیانه

آهم رَوَد برادر از داغ تو به افلاک

رأست به راهِ کوفه جسم تو بر روی خاک

طفلان بی پناهت حیران به دشت و صحرا

در خیمه های سوزان ذکر همه یا زهرا

در بین آتش و دود بر سر زنان سکینه

زنده شده دوباره یادِ غمِ مدینه

یادِ دَمی که شعله از در زبانه می زد

دشمن گلِ علی را با تازیانه می زد

**********************************
 

کاروان اسرا کوفه

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

خورشید بی مثالم برادرم حسین جان

غرقه به خون هلالم برادرم حسین جان

گرچه زِ ماتم تو ای دلبرم خمیدم

با ذوالفقار خطبه از فتنه سر بریدم

گرچه به من رسیده کوه بلا حسین جان

کوفه شد از کلامم کرببلا حسین جان

داغ و بلا و غربت زد از دلم شکوفه

بر اشک اهل بیتت خندیده اهل کوفه

با من اگر نگویی حرفی دگر برادر

از نِی بگو کلامی با این سه ساله دختر

**********************************

تنور خولی (لعنت الله علیه)

واحد – زمزمه (ده شب)

(کوفه میا حسین جان)

نور دو دیده ی من منزل مبارکت باد

ای سر بریده ی من منزل مبارکت باد

ارض و سما بِگریَد سر می دهم چو آوا

قعر تنور خولی گردیده بر تو مأوا

چون در میان گودال خنجر ز کینه خوردی

آه ای غریب مادر لب تشنه جان سپردی

نفرین به دشمنانت ای نور چشم زهرا

رأس تو در تنور و جسمت به خاک صحرا

حسین خدانگهدار غم شد به سینه غالب

قرار بعدیِ ما در 

عاشورائیان کاشمر هیئت فداییان حضرت علی...
ما را در سایت عاشورائیان کاشمر هیئت فداییان حضرت علی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6hosyneyh6 بازدید : 276 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 9:58